گزارشی از ساعت 4:55 صبح شنبه
شنبه, ۵ آبان ۱۴۰۳، ۰۷:۳۰ ق.ظ
دو دقیقه قبل اذون صبح با صدای پدافند از خواب بیدار شدیم.
دیگه نخوابیدم و کار کردم.
هفته جدید رو اینجوری شروع کردیم.
زود بیدار شدم تا سر ساعت برسم
باید این بار به غوغای قیامت برسم
من به قد قامت یاران نرسیدم ای کاش
لا اقل رکعت آخر به جماعت برسم
آه مادر! مگر از من چه گناهی سر زد؟
که دعا کردی و گفتی به سلامت برسم
طمع بوسه مدار از لبم ای چشمه که من
نذر دارم لب تشنه به زیارت برسم
سیب سرخی سر نیزه است دعا کن من نیز
این چنین کال نمانم به شهادت برسانم...
- ۰۳/۰۸/۰۵