یک آدم خوشحال

چون دوست دارم در زندگی خوشحال باشم...

یک آدم خوشحال

چون دوست دارم در زندگی خوشحال باشم...

از سال ۸۷ یعنی از نوجوانی توی بلاگفا وبلاگ می‌نوشتم و می‌نویسم
رفیق خیلی عزیزی به لهجه اصفهانی پرسید
بیای بیان چی اَزِد کم می‌شِد
و من در پاسخ آمدم بیان.
به این امید که حرف‌هایم اینجا مصداق آن فراز مداحی حاج مهدی رسولی باشد:
«دوست دارم هرجا میرم از تو صحبت بکنم»

خدای جامع کل فوت

يكشنبه, ۲ تیر ۱۴۰۴، ۰۲:۲۳ ب.ظ

 

دی 98 هم دو شب طول کشید از بدترین حس‌هام بیرون بیام. بعدش بهترین حس‌هام شروع شد. حسی که من رو وادار به دویدن کرد. همون حس بعد خوندن کتاب «خط مقدم». اگه تا الان هم هیچ کاری نکردم و تنبلی و رخوت من رو از همه‌چیز عقب انداخته، خدا هست. خدایی که دست اراده‌ها رو می‌گیره و تا آسمون می‌بردشون. خدای موشک‌های نقطه‌زن. 

  • ن ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌

نظرات (۲)

اگه جنگ تو رو برگردوند به بیان یه درود اضافی بهش

پاسخ:

جایی که شما هستید رو دوست دارم
تهران هم بدون شما صفا نداره اصلا

من و این همه لطف....

دم شما گرم

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی