یک آدم خوشحال

چون دوست دارم در زندگی خوشحال باشم...

یک آدم خوشحال

چون دوست دارم در زندگی خوشحال باشم...

از سال ۸۷ یعنی از نوجوانی توی بلاگفا وبلاگ می‌نوشتم و می‌نویسم
رفیق خیلی عزیزی به لهجه اصفهانی پرسید
بیای بیان چی اَزِد کم می‌شِد
و من در پاسخ آمدم بیان.
به این امید که حرف‌هایم اینجا مصداق آن فراز مداحی حاج مهدی رسولی باشد:
«دوست دارم هرجا میرم از تو صحبت بکنم»

جایی که نباید شک کرد

يكشنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۰۹:۰۵ ب.ظ

من خیلی درباره اینکه خدا کی و چرا و چه جوری حاجت‌ آدم رو میده یا نمی‌ده فکر می‌کنم. خیلی زیاد. خیلی به اینکه باید اصرار کرد یا نه؟ تا کجا باید اصرار کرد؟ فکر میکنم. به اینکه وقتی منطق استجابت از طرف خدا رو نمی‌دونیم چطور امیدوار باشیم و بعد از ده بار مضطر شدن و حاجت نگرفتن باز هم امیدوارانه دعا کنیم.

میخواستم دیشب بیام درباره این موضوع بنویسم که بچه تب کرد و نشد.

امروز با اتفاقی که برای آقای رییسی افتاده دوز فکرام حول این موضوع هم بالا رفت. از بعد از ظهر که تلویزیون رو روشن کردم تا الان فکر کنم ۵ بار دعای توسل خوندم با پخش زنده حرم های مختلف. این اتفاقی که الان داره توی اشل کشوری میفته سر فوت بابام توی اشل کوچیک‌تری رخ داد. یعنی دو هفته‌ای که بابام توی آی‌سی‌یو بود یک جمع مثلا ۴۰-۵۰ نفره دائما داشتن ذکر می‌گفتن، توسل می‌کردن، ختم می‌گرفتن، قرآن می‌خوندن و... . طوری که بعضی فامیل‌ها میگفتن ما توی کل زندگی‌مون هیچوقت اینقدر اهل دعا و معنویت نبودیم.

همه‌اش شد نور. هم برای بابام هم از اون بالاتر برای خودمون.

ولی باز هم سوال: خدایا میخوای شب عید امام رضا دوز معنویت کشور رو یهویی خیلی بالا ببری و بعدش بهمون خبر خوب برسونی یا؟

امروز در جواب این سوال‌ها یه نکته مهم فهمیدم. فهمیدم یکی از تجربه‌گران تجربه نزدیک به مرگ توی برنامه زندگی پس از زندگی گفته کسایی که برای من دعا میکردن از دهنشون نور بیرون می‌اومد و از دلشون سیاهی و تاریکی. چون زبونشون دعا برای سلامتی من بود و دلشون ناامید از برگشت من. و گفت مشکل بزرگ و مشترک آدمهای دنیا همین شک هست...

باید بدون شک به استجابت دعا کرد.

  • ن ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌

نظرات (۲)

  • شاگرد خیاط
  • سلام خیلی نزدیک به هم بوده فکرهامون در اون شب جادویی

     

    یه جا نوشتم اون شب:

    به نویسندگان مبتدی توصیه می کنند، اثرشان را بر حادثه و تصادف بنا نکنند، به نویسندگان بزرگ اما هیچ توصیه ای نمی کنند، چون آنها بر همه چیز کتابشان فرمانروا هستند.و هیچ حادثه ای خارج از حیطه حکمت اندیشی خالق اثر نیست. 

    در جائی که بند نیامدن آتش در غزه و رفح بیش از همه به تکبر نتانیاهو، مرتبط است، مثل آن روز که قصه ی بنی اسرائیل با تکبر فرعون، پیوند خورده بود، چرا نویسنده بزرگ بار دیگر قلمی از آستین بر نیاورد و حادثه ای که یک جهان را خشنود می کند رقم نزند؟ 

    شاید ماجرایی که امروز دستمان را به دعا بلند کرد نشانه ای باشد، برای اجابت دعایی که در آن نکوشیده ایم. همانطور که ماجرای رزق بهشتی مریم، دل زکریا را طور دیگری به محراب برد، دعای ما برای نجات رییس جمهورمان، شاید قرار است با دعایی برای بی سرانجام شدن شخص نتانیاهو، همراه باشد.شاید حواسمان خوب به دعا جمع نبوده است....دعا کنیم طوری که بتوانیم با قدرت به خدا بگوئیم:

    و لم اکن بدعائک ربّ شقیا

    پاسخ:
    جالب و عجیب
    یعنی موضوع دعامون اشتباه بوده؟
  • شاگرد خیاط
  • البته که منم اون شب گیج بودم و چنین چیزی نمی خواستم بگم...

    ولی همین که دیدم توی سایت عبری والا از قول اساتید دانشگاه نوشته 

    باعث تاسف است که نتانیاهو هم در این هواپیمای ایرانی نبود....

    چی بگم

    پاسخ:

    عجب مطلبی نوشتید...
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی