یک آدم خوشحال

چون دوست دارم در زندگی خوشحال باشم...

یک آدم خوشحال

چون دوست دارم در زندگی خوشحال باشم...

از سال ۸۷ یعنی از نوجوانی توی بلاگفا وبلاگ می‌نوشتم و می‌نویسم
رفیق خیلی عزیزی به لهجه اصفهانی پرسید
بیای بیان چی اَزِد کم می‌شِد
و من در پاسخ آمدم بیان.
به این امید که حرف‌هایم اینجا مصداق آن فراز مداحی حاج مهدی رسولی باشد:
«دوست دارم هرجا میرم از تو صحبت بکنم»

اللهم اشف کل مریض

يكشنبه, ۲۷ خرداد ۱۴۰۳، ۰۳:۵۲ ب.ظ

 

متاسفانه به شدت گرفتار بیماری ِ «خودم رو به سختی و زحمت و زیر آفتاب به محل کار می‌رسونم و 3 ساعت یا 8 ساعت اینجا به هر شکل ممکن وقت تلف می‌کنم ولی کار اصلی ام رو انجام نمیدم تا برم خونه و اونجا توی بدبختی و سختی و بین هزار تا کار خونه و خانواده به زور انجامش بدم» هستم.

 

خدا به حق این روز عزیز من و همه مریض‌های جسمی و روحی رو شفا بده.

 

پ.ن:

فقط قیافه من اون لحظه که رئیس اینجا گفت اگه میخوای برو خونه و من اصرار در اصرار که نهههه اومدم حضوری کار کنم میرم تا ساعت 4 توی نمازخونه میشینم.

پ.ن ای دیگر:

در حالی که یک کوله سنگین پر از لپ‌تاپ و وسایل ف روی دوشم هست و توی یه دستم کیسه زیرانداز و وسایل دیگر ف است و توی دست دیگرم خود ف و تلاش میکنم منهدم نشم میرم از گیت بازرسی رد شم که خانومه که روزهای دیگه هم چندبار من رو گشته میگه: بچه خودته؟ جواب‌های زیادی که با عبارت وزین «پَ نَه پَ» شروع میشه رو قورت میدم و با لبخند محجوبانه‌ای عرض میکنم بله. 

 

 

  • ن ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌

نظرات (۲)

پ ن پ 

کیس تحت مطالعه امه

پاسخ:
اینم گزینه خوبی بود:))))
  • اقای ‌ میم
  • خدا سلامتی بده

    پاسخ:
    😁
    الهی آمین
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی