عیب رندان نکن ای زاهد پاکیزهسرشت
مدت زیادیه که حس میکنم دلیل زجر کشیدنم نداشتن اصولی هست که بتونه راهنمایی ام کنه. که جاهایی که گیر میکنم به یه اصل مراجعه کنم و طبق اون عمل کنم. این موضوع خیلی اذیتم میکنه.
یکی از راههایی که برای حلش یعنی برای پیدا کردن اصولی برای زندگی به ذهنم رسیده بود برگشت به نهجالبلاغهخونی بود.
امشب حین خوندن حکمتهای نهجالبلاغه یه حکمتی پیدا کردم که برای خودم خیلی مبتلابه بود:
برترین زهد پنهان کردن زهد است.
در توضیحش گفتهاند:
هرچیزی آفتی دارد و آفتِ زهد، مباهات به آن در نزد مردم است، هرگاه زاهد به زهدش افتخار کند و آن را اظهار نماید در واقع وی زاهد نیست؛ چرا که دلبستگی به زهد و افتخار به آن و جلب نظر مردم از این طریق، خود عینِ رغبت به دنیا است.
حس میکنم من خیلی گرفتار این آفتم.
- ۰۳/۰۴/۰۲
نه نیستی
زاهد ها سه روز سه روز از حجره بیرون نمی اومدن و روزه وصل می گرفتن و همه حرفشون رو میزدن
این می شد که زهدشون همون توجهاتی رو جلب می کرد که زیورآلات قارون
تو کجا ازین راه رفتی آخه....؟