باید بپذیریم که من دیگه اون آدمی که هرشب سر ساعت مشخص هیئت میرفت و بحث یه سخنران رو دنبال میکرد و کل مدت مشغول نوشتن بود نیستم. بنابراین اکتفا میکنم به ثبت یادداشتهای گوشی که این روز و شبها از هر سخنرانی جملهای در من اثر کرده یا به سوالی از من پاسخ داده و نوشتمش.
1 [اصل مهم برای خوشحال بودن]
-اگه میخوای توی حوادث زندگی انرژیات صد باشه، هر اتفاقی که افتاد تصور نکن میتونست اتفاق بهتری رخ بده! اگه من درباره حادثهای که اتفاق افتاده بگم کاش این، اونطور بود...یعنی اگه جور دیگهای بود بهتر بود. اگه بهتر بود که خدا اونطور رقم میزد. خدا خدای بهترینهاست.
-فکر میکنی این اتفاق حاصل اشتباههای گذشته خودته؟ یعنی خدا رو اینطور شناختی که به خاطر اشتباهات گذشتهات دیگه بهترین رو برات نمیخواد؟...نه خدا اینجوری نیست. مثل مسیریابها که بهترین مسیر رو بهت نشون میده ولی اگه اون مسیر رو نری دوباره مسیریابی میکنه و بهت بهترین مسیر بعدی رو نشون میده. مثلاً اشتباه میکنی و در اثر اشتباهت مریض میشی. خدا بهت سوپ میده. چرا سوپ؟ چون سوپ توی این شرایط بهترین غذا برای توئه.
-اگه میشه درستش کن. اگه نمیشه ولش کن. این یعنی همون «ما رایت الا جمیلا» ی حضرت زینب. یعنی حضرت زینب تصویر بهتری از واقعه نداره که بگه ای کاش فلان طور میشد؟ نه!
(شیخ اسماعیل رمضانی)
2 [کاش یادم نره همیشه خوشاخلاق باشم]
-افضل اعمال در قیامت حُسن خُلقه.
-میزان برای اعمال کسیه که عملش ثقلی داشته باشه یعنی پشتش اعتقادی باشه.
(شیخ حسین تهرانی پسر حاج آقا مجتبی)
3 [چرا تلاش میکنم مصائب کربلا رو مجسم کنم و رنج و غمش رو با تمام وجود حس کنم؟ جواب:]
امام حسین برای حکومت شهید شد ولی حکومت امام زمان. برای همون اهدافی که توی دعای ندبه اومده. و کسی روز فتح با امام هست که روز سختی با امام باشه. پس اگه قراره پیروزی رو بچشیم، توی مصائب هم همراه باشیم. امام حسین و اهل بیتش مصائب رو به جون خریدن تا رشد مردم اتفاق بیفته و به فتح نهایی امام زمان ختم بشه. باید توی مصیبت امام حسین همراه امام باشیم. یعنی حقیقتاً عزادار باشیم.
(آیتالله میرباقری)
4 [یه روزایی یه جاهایی حب امیرالمومنین رو داشتن خیلی سخت بوده...خیلی سخت]
دو تا رفیق توی کربلا توی سپاه امام حسین بودن به اسمهای شوذب و عابس. اینا سالها با هم رفیق بودن. رفیق امام حسینی:) نه توی روزگاری مثل روزگار ما که امام حسینی بودن آسونه. توی روزگاری که امیرالمومنین رو بالای هر منبر لعن میکردن و اینا توی جمعهای کوچیک و محدود خودشون از امیرالمومنین حرف میزدن...شوذب روز عاشورا به رفیقش گفت: من الان برم میدون بجنگم انگیزه دفاع از امام هست انگیزه دفاع از تو هم هست...ولی من دوست دارم نیتم خالص برای امام باشه پس تو زودتر از من برو به میدون و بذار من داغت رو ببینم...
(حجتالاسلام حامد کاشانی)
5 [هروقت خیلی جدی داشتم روی چیزی یا کسی پافشاری میکردم یاد این موضوع بیفتم:]
غالباً ما اول به چیزی یا کسی تمایل پیدا میکنیم بعدش براش استدلال میاریم. مثلاً به طرف میگن چرا طرفدار تیم آبی هستی؟ میگه چون آسمون آبیه. چرا طرفدار تیم قرمزی؟ چون خون قرمزه! در حالی که حتی یک نفر در عالَم هم نیست که به این دلایل طرفدار تیم آبی یا قرمز باشه. فکر نکنیم به این راحتی ها از تمایلاتمون رها میشیم. اکثر رای دادن هامون این شکلیه. اول تصمیم میگیریم به کی رای بدیم بعد استدلال پیدا میکنیم که چرا باید به فلانی رای داد. اونی که با مذهبیها بده میگه امام حسین رو مذهبیها کشتن اونی که برعکس، میگه امام حسین رو صورتیها کشتن...یعنی حب و بغض خودش رو میبره توی تاریخ و سعی میکنه شواهد تاریخی به نفع حب و بغض خودش پیدا یا ایجاد کنه.
(حجتالاسلام حامد کاشانی)
6 [یادم باشه شاید امام ذهنی من با امام واقعی خیلی فرق داشته باشه]
ما کارمون رو بکنیم. لازم نیست امام رو پیشبینی کنیم و بگیم اگه امام الان بود...این خطرناکه. چون این توقع از امامه و اگه یه روز امام باشن و خلاف توقع ما عمل کنن بهشون شک میکنیم. ما نباید از امام هیچ توقعی داشته باشیم. ما فقط باید کاری که براش حجت داریم رو انجام بدیم.
(حجتالاسلام حامد کاشانی)
- ۳ نظر
- ۲۷ تیر ۰۳ ، ۱۳:۲۰