در راستای پست قبل، و در اهمیت بحث روایت، گفتم این مطلبی که ۶ سال پیش درباره سمیر قنطار نوشته بودم رو اینجا هم بذارم. برای اونایی که نمیدونن باید بگم سمیر لبنانی و عضو جبهه آزادیبخش فلسطین بود. یکی از طولانیترین سالهای اسارت در زندانهای اسرائیل رو داشت. حزبالله برای آزادیاش تلاش زیادی کرد با اینکه هم اختلاف فکری هم اختلاف مذهبی بین سمیر و حزبالله وجود داشت. سمیر دروزیمذهب بود اما در زندان شیعه شد و البته سیدحسن نصرالله با اعلام شیعه شدنش مخالفت کرده بود تا این تصور ایجاد نشه که شیعه شده که حزبالله برای آزادیاش تلاش کنه یا چون شیعه شده حزبالله برای آزادیاش تلاش کرده. در نهایت سال ۲۰۰۸ آزاد شد و سال ۲۰۱۵ در سوریه به شهادت رسید.
از وقتی خبر شهادتش رو دیدم و عکسش با پسر کوچیکش علی رو، رفتم تو نخش که این کی بوده؟ ۳۰ سال بودن تو زندانهای اسرائیل چیز کمی نیست؛ خصوصا واسه کسی که از ۱۷ سالگی اسیر شده باشه...
یه مدت داشتم سعی میکردم با حرفای ویکیپدیا کنار بیام و بپذیرم آدمای جبهه مقاومت میتونن از اون چیزی که فکر میکردم هم غیر علیهالسلام تر باشن! شیعه نبودنش یه طرف، جنایتی که ویکیپدیا بهش نسبت داده بود رو هیچجوره نمیتونستم هضم کنم جز اینکه بگم طرف جز تلاش برای فلسطین، هیچ اشتراک فکری اعتقادی عملی دیگهای با ما نداشته.
بعد مدتی، یه روز خیلی اتفاقی به یه رفیق مخلصام رسیدم که روی یکی از نیمکتای دانشکده مشغول کتاب خوندن بود. کتاب دستش "حقیقت سمیر" بود و بابی شد برای گفتگوی ما درباره سمیر قنطار و کارهای کرده و نکردهاش. بهم گفت قضیه اونجوری نیست که تو شنیدی و بذار خود سمیر توی کتاب برات تعریف کنه واقعیت چی بوده...
گفتم باشه در حالی که تو ذهنم گذشت خب معلومه که هرکس ماجرا رو جوری تعریف میکنه که خودش خراب نشه!
کتاب رو گرفتم و شروع کردم به خوندن و ناگهان در حالی به خودم اومدم که نه فقط شبهاتم حل شده بود، که دیدم سمیر شده معلمم و فصل به فصل پربارترم میکنه...
سمیر خیلی چیزا به من یاد داد. کوهی که هیچوقت در مقابل ظالم سر خم نکرد. سالهای سال آزادی همزندانیهاش رو دید و بارها زمزمه آزادی خودش پیچید و آزاد نشد، ولی خم به ابرو نیاورد. مرد شجاعی که هیچوقت زانوهاش در مقابل اسرائیلیها نلرزید. وقتی حکم دادگاه رو خوندن که به ۵۸۲سال و ۶ماه زندان محکوم شده بود، به دادگاه گیر داده بود اون ۶ماه برای چیه؟! سرشار از عزتنفسی که توی این ۳۰ سال لحظهای ازش دست نکشید.
از اینا مهمتر، سِیر فکری و اعتقادی عجیبش که نمونه عینی رشد مبتنی بر آگاهیه. سمیر توی زندان حرف گروهها و آدمهای مختلف رو شنید و مدتها به دلایل شکست گروههای مبارز علیه اسرائیل فکر کرد؛ و این فکر تغییرات زیادی رو برای او رقم زد از جمله اینکه متوجه شد حزبالله با همه گروههای دیگهای که علیه اسرائیل میجنگن فرق داره. در سکوت، حزبالله و سیدحسننصرالله رو پیگیری کرد و به مرور هم به خودش، هم به منِ مخاطب روایتش، ثابت شد که این آدما هستن که با اعتقاد درست و عمل شجاعانه و محکم و فکرشده، حتماً پیروز نهایی جنگ با اسرائیلاند.
نشستن پای روایت سمیر قنطار، به اندازه ساعتها کلاس درس، هم کلاس درس اخلاق و فضائل انسانی، هم کلاس درس تاریخ و علوم سیاسی برای من آورده داشت.
به روح بزرگ و آرمان بلندش درود میفرستم.
- ۲ نظر
- ۲۸ مهر ۰۳ ، ۱۳:۵۳